مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۵۳۲: بیا تا عاشقی از سر بگیریم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا تا عاشقی از سر بگیریم جهان خاک را در زر بگیریم بیا تا نوبهار عشق باشیم نسیم از مشک و از عنبر بگیریم زمین و کوه و دشت و باغ و جان را همه در حله اخضر بگیریم دکان نعمت از باطن گشاییم چنین خو از درخت تر بگیریم ز سر خوردن درخت این برگ و بر یافت ز سر خویش برگ و بر بگیریم در دل ره برده اند ایشان به دلبر ز دل ما هم ره دلبر بگیریم مسلمانی بیاموزیم از وی اگر آن طره کافر بگیریم دلی دارد غمش چون سنگ مرمر از آن مرمر دو صد گوهر بگیریم چو جوشد سنگ او هفتاد چشمه سبو و کوزه و ساغر بگیریم کمینه چشمه اش چشمی است روشن که ما از نور او صد فر بگیریم مولانا بلخی