مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۵۱۴: خداوندا مده آن یار را غم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خداوندا مده آن یار را غم مبادا قامت آن سرو را خم تو می دانی که جان باغ ما اوست مبادا سرو جان از باغ ما کم همیشه تازه و سرسبز دارش بر او افشان کرامت ها دمادم معظم دارش اندر دین و دنیا به حق حرمت اسمای اعظم وجودش در بنی آدم غریب است بدو صد فخر دارد جان آدم مخلد دار او را همچو جنت که او جنات جنات است مبهم ز رنج اندرون و رنج بیرون معافش دار یا رب و مسلم جهان شاد است وز او صد شکر دارد که عیسی شکرها دارد ز مریم دعاهایی که آن در لب نیاید که بر اجزای روح است آن مقسم مجاب و مستجابش کن پی او که تو داناتری والله اعلم مولانا بلخی