مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۵۰۰: چنان مست است از آن دم جان آدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان مست است از آن دم جان آدم که نشناسد از آن دم جان آدم ز شور اوست چندین جوش دریا ز سرمستی او مست است عالم زهی سرده که گردن زد اجل را که تا دنیا نبیند هیچ ماتم شراب حق حلال اندر حلال است می خنب خدا نبود محرم از این باده جوان گر خورده بودی نبودی پشت پیر چرخ را خم زمین ار خورده بودی فارغستی از آنک ابر تر بارد بر او نم دل محرم بیان این بگفتی اگر بودی به عالم نیم محرم ز آب و گل برون بردی شما را اگر بودی شما را پای محکم رسید این عشق تا پای شما را کند محکم ز هر سستی مسلم بگو باقی تو شمس الدین تبریز که بر تو ختم شد والله اعلم مولانا بلخی