مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۴۶۴: سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم در بادیه مردان محوست تو را جم جم در عالم پرآتش در محو سر اندرکش در عالم هستی بین نیلین سر چون قاقم زیر فلک ناری در حلقه بیداری هر چند که سر داری نه سر هلدت نی دم هر رنج که دیده ست او در رنج شدیدست او محو است که عید است او باقی دهل و لم لم سرگشتگی حالم تو فهم کن از قالم کای هیزم از آن آتش برخوان که و ان منکم کی روید از این صحرا جز لقمه پرصفرا کی تازد بر بالا این مرکب پشمین سم ور پرد چون کرکس خاکش بکشد واپس هر چیز به اصل خود بازآید می دانم رو آر گر انسانی در جوهر پنهانی کو آب حیات آمد در قالب همچون خم شمس الحق تبریزی ما بیضه مرغ تو در زیر پرت جوشان تا آید وقت قم مولانا بلخی