مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۴۴۷: رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم هم بی دل و بیمارم هم عاشق و سرمستم صد گونه خلل دارم ای کاش یکی بودی با این همه علت ها در شنقصه پیوستم گفتا که نه تو مردی گفتم که بلی اما چون بوی توام آمد از گور برون جستم آن صورت روحانی وان مشرق یزدانی وان یوسف کنعانی کز وی کف خود خستم خوش خوش سوی من آمد دستی به دلم برزد گفتا ز چه دستی تو گفتم که از این دستم چون عربده می کردم درداد می و خوردم افروخت رخ زردم وز عربده وارستم پس جامه برون کردم مستانه جنون کردم در حلقه آن مستان در میمنه بنشستم صد جام بنوشیدم صد گونه بجوشیدم صد کاسه بریزیدم صد کوزه دراشکستم گوساله زرین را آن قوم پرستیده گوساله گرگینم گر عشق بنپرستم بازم شه روحانی می خواند پنهانی بر می کشدم بالا شاهانه از این پستم پابست توام جانا سرمست توام جانا در دست توام جانا گر تیرم وگر شستم چست توام ار چستم مست توام ار مستم پست توام ار پستم هست توام ار هستم در چرخ درآوردی چون مست خودم کردی چون تو سر خم بستی من نیز دهان بستم مولانا بلخی