مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۴۴۱: بنه ای سبز خنگ من فراز آسمانها سم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنه ای سبز خنگ من فراز آسمان ها سم که بنوشت آن مه بی کیف دعوت نامه ای پیشم روان شد سوی ما کوثر که گنجا نیست ظرف اندر بدران مشک سقا را بزن سنگی و بشکن خم یکی آهوی چون جانی برآمد از بیابانی که شیر نر ز بیم او زند بر ریگ سوزان دم همه مستیم ای خواجه به روز عید می ماند دهل مست و دهلزن مست و بیخود می زند لم لم درآمد عقل در میدان سر انگشت در دندان که بر سرمست و با حیران چه برخوانیم الهاکم یکی عاقل میان ما به دار وهم نمی یابند در این زنجیر مجنونان چه مجنون می شود مردم بر مخمور یک ساغر به از صد خانه پرزر بریزم بر تن لاغر از آن باده یکی قمقم میان روزه داران خوش شراب عشق در می کش نه آن مستی که شب آیی ز شرم خلق چون کزدم بخور بی رطل و بی کوزه میی کو نشکند روزه نه ز انگور است و نه از شیره نه از بکنی نه از گندم شرابی نی که درریزی سر مخمور برخیزی دروغین است آن باده از آن افتاد کوته دم رسید از باده خانه پر به زیر مشک می اشتر رها کن خواب خراخر که قمقم بانگ زد قم قم دهان بربند و محرم شو به کعبه خامشان می رو پیاپی اندر این مستی نه اشتر جو و نی جم جم مولانا بلخی