مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۴۱۸: دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستم تویی قبله همه عالم ز قبله رو نگردانم بدین قبله نماز آرم به هر وادی که من هستم مرا جانی در این قالب وانگه جز توم مذهب که من از نیستی جانا به عشق تو برون جستم اگر جز تو سری دارم سزاوار سر دارم وگر جز دامنت گیرم بریده باد این دستم به هر جا که روم بی تو یکی حرفیم بی معنی چو هی دو چشم بگشادم چو شین در عشق بنشستم چو من هی ام چو من شینم چرا گم کرده ام هش را که هش ترکیب می خواهد من از ترکیب بگسستم جهانی گمره و مرتد ز وسواس هوای خود به اقبال چنین عشقی ز شر خویشتن رستم به سربالای عشق این دل از آن آمد که صافی شد که از دردی آب و گل من بی دل در این پستم زهی لطف خیال او که چون در پاش افتادم قدم های خیالش را به آسیب دو لب خستم بشستم دست از گفتن طهارت کردم از منطق حوادث چون پیاپی شد وضوی توبه بشکستم مولانا بلخی