مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۳۸۰: دی بر سرم تاج زری بنهاده است آن دلبرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دی بر سرم تاج زری بنهاده است آن دلبرم چندانک سیلی می زنی آن می نیفتد از سرم شاه کله دوز ابد بر فرق من از فرق خود شب پوش عشق خود نهد پاینده باشد لاجرم ور سر نماند با کله من سر شوم جمله چو مه زیرا که بی حقه و صدف رخشانتر آید گوهرم اینک سر و گرز گران می زن برای امتحان ور بشکند این استخوان از عقل و جان مغزینترم آن جوز بی مغزی بود کو پوست بگزیده بود او ذوق کی دیده بود از لوزی پیغامبرم لوزینه پرجوز او پرشکر و پرلوز او شیرین کند حلق و لبم نوری نهد در منظرم چون مغز یابی ای پسر از پوست برداری نظر در کوی عیسی آمدی دیگر نگویی کو خرم ای جان من تا کی گله یک خر تو کم گیر از گله در زفتی فارس نگر نی بارگیر لاغرم زفتی عاشق را بدان از زفتی معشوق او زیرا که کبر عاشقان خیزد ز الله اکبرم ای دردهای آه گو اه اه مگو الله گو از چه مگو از جان گو ای یوسف جان پرورم مولانا بلخی