مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف س تا ل
غزل شمارهٔ ۱۳۴۹: تا نزند آفتاب خیمه نور جلال
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا نزند آفتاب خیمه نور جلال حلقه مرغان روز کی بزند پر و بال از نظر آفتاب گشت زمین لاله زار خانه نشستن کنون هست وبال وبال تیغ کشید آفتاب خون شفق را بریخت خون هزاران شفق طلعت او را حلال چشم گشا عاشقا بر فلک جان ببین صورت او چون قمر قامت من چون هلال عرضه کند هر دمی ساغر جام بقا شیشه شده من ز لطف ساغر او مال مال چشم پر از خواب بود گفتم شاها شبست گفت که با روی من شب بود اینک محال تا که کبود است صبح روز بود در گمان چونک بشد نیم روز نیست دگر قیل و قال تیز نظر کن تو نیز در رخ خورشید جان وز نظر من نگر تا تو ببینی جمال در لمع قرص او صورت شه شمس دین زینت تبریز کوست سعد مبارک به فال مولانا بلخی