مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف س تا ل
غزل شمارهٔ ۱۳۱۸: هر اول روز ای جان صد بار سلام علیک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر اول روز ای جان صد بار سلام علیک در گفتن و خاموشی ای یار سلام علیک از جان همه قدوسی وز تن همه سالوسی وز گل همه جباری وز خار سلام علیک من ترکم و سرمستم ترکانه سلح بستم در ده شدم و گفتم سالار سلام علیک بنهاد یکی صهبا بر کف من و گفتا این شهره امانت را هشدار سلام علیک گفتم من دیوانه پیوسته خلیلانه بر مالک خود گویم در نار سلام علیک آن لحظه که بیرونم عالم ز سلامم پر وان لحظه که در غارم با یار سلام علیک چون صنع و نشان او دارد همه صورت ها ای مور شبت خوش باد ای مار سلام علیک داوود تو را گوید بر تخت فدیناکم منصور تو را گوید بر دار سلام علیک مشتاق تو را گوید بی طمع سلام از جان محتاج همت گوید ناچار سلام علیک شاهان چو سلام تو با طبل و علم گویند در زیر زبان گوید بیمار سلام علیک چون باده جان خوردم ایزار گرو کردم تا مست مرا گوید ای زار سلام علیک امسال ز ماه تو چندان خوش و خرم شد کز کبر نمی گوید بر پار سلام علیک از لذت زخمه تو این چنگ فلک بیخود سر زیر کند هر دم کای تار سلام علیک مرغان خلیلی هم سررفته و پرکنده آورده از آن عالم هر چار سلام علیک بس سیل سخن راندم بس قارعه برخواندم از کار فروماندم ای کار سلام علیک مولانا بلخی