مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف س تا ل
غزل شمارهٔ ۱۲۷۱: باز درآمد طبیب از در رنجور خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز درآمد طبیب از در رنجور خویش دست عنایت نهاد بر سر مهجور خویش بار دگر آن حبیب رفت بر آن غریب تا جگر او کشید شربت موفور خویش شربت او چون ربود گشت فنا از وجود ساقی وحدت بماند ناظر و منظور خویش نوش ورا نیش نیست ور بودش راضیم نیست عسل خواره را چاره ز زنبور خویش این شب هجران دراز با تو بگویم چراست فتنه شد آن آفتاب بر رخ مستور خویش غفلت هر دلبری از رخ خود رحمتست ور نه ببستی نقاب بر رخ مشهور خویش عاشق حسن خودی لیک تو پنهان ز خود خلعت وصلت بپوش بر تن این عور خویش شکر که خورشید عشق رفت به برج حمل در دل و جان ها فکند پرورش نور خویش شکر که موسی برست از همه فرعونیان باز به میقات وصل آمد بر طور خویش عیسی جان دررسید بر سر عازر دمید عازر از افسون او حشر شد از گور خویش باز سلیمان رسید دیو و پری جمع شد بر همه شان عرضه کرد خاتم و منشور خویش ساقی اگر بایدت تا کنم این را تمام باده گویا بنه بر لب مخمور خویش مولانا بلخی