مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف س تا ل
غزل شمارهٔ ۱۲۲۱: اگر گم گردد این بیدل از آن دلدار جوییدش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر گم گردد این بی دل از آن دلدار جوییدش وگر اندررمد عاشق به کوی یار جوییدش وگر این بلبل جانم بپرد ناگهان از تن زهر خاری مپرسیدش در آن گلزار جوییدش اگر بیمار عشق او شود یاوه از این مجلس به پیش نرگس بیمار آن عیار جوییدش وگر سرمست دل روزی زند بر سنگ آن شیشه به میخانه روید آن دم از آن خمار جوییدش هر آن عاشق که گم گردد هلا زنهار می گویم بر خورشید برق انداز بی زنهار جوییدش وگر دزدی زند نقبی بدزدد رخت عاشق را میان طره مشکین آن طرار جوییدش بت بیدار پرفن را که بیداری ز بخت اوست چنین خفته نیابیدش مگر بیدار جوییدش بپرسیدم به کوی دل ز پیری من از آن دلبر اشارت کرد آن پیرم که در اسرار جوییدش بگفتم پیر را بالله تویی اسرار گفت آری منم دریای پرگوهر به دریابار جوییدش زهی گوهر که دریا را به نور خویش پر دارد مسلمانان مسلمانان در آن انوار جوییدش چو یوسف شمس تبریزی به بازار صفا آمد مر اخوان صفا را گو در آن بازار جوییدش مولانا بلخی