مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۱۰۰۴: دوش دل عربده گر با کی بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش دل عربده گر با کی بود مشت کی کردست دو چشمش کبود آن دل پرخواره ز عشق شراب هفت قدح از دگران برفزود مست شد و بر سر کوی اوفتاد دست زنان ناگه خوابش ربود آن عسسی رفت قبایش ببرد وان دگری شد کمرش را گشود آمد چنگی بنوازید تار جست ز خواب آن دل بی تار و پود دید قبا رفته خمارش نماند دید زیان کم شد سودای سود دیدش ساقی که در آتش فتاد جام گرفت و سوی او شد چو دود بر غم او ریخت می دلگشا صورت اقبال بدو رو نمود بخت بقا یافت قبا گو برو ذوق فنا دید چه جوید وجود عالم ویرانه به جغدان حلال باد دو صد شنبه از آن جهود ما چو خرابیم و خراباتییم خیز قدح پر کن و پیش آر زود این قدح از لطف نیاید به چشم جسم نداند می جان آزمود زان سوی گوش آمد این طبل عید در دلش آتش بزن افغان عود بس کن و اندر تتق عشق رو دلبر خوبست و هزاران حسود مولانا بلخی