مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۹۸۵: هر که بهر تو انتظار کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که بهر تو انتظار کند بخت و اقبال را شکار کند بهر باران چو کشت منتظر است سینه را سبز و لاله زار کند بهر خورشید کان چو منتظر است سنگ را لعل آبدار کند انتظار ادیم بهر سهیل اندر او صد هزار کار کند آهنی کانتظار صیقل کرد روی را صاف و بی غبار کند ز انتظار رسول تیغ علی در غزا خویش ذوالفقار کند انتظار جنین درون رحم نطفه را شاه خوش عذار کند انتظار حبوب زیر زمین هر یکی دانه را هزار کند آسیا آب را چو منتظر است سنگ را چست و بی قرار کند انتظار قبول وحی خدا چشم را چشم اعتبار کند انتظار نثار بحر کرم سینه را درج در چو نار کند شیره را انتظار در دل خم بهر مغز شهان عقار کند بی کنارست فضل منتظرش رانده را لایق کنار کند تا قیامت تمام هم نشود شرح آن کانتظار یار کند ز انتظارات شمس تبریزی شمس و ناهید و مه دوار کند مولانا بلخی