مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۹۶۲: سحر این دل من ز سودا چه میشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحر این دل من ز سودا چه می شد از آن برق رخسار و سیما چه می شد از آن طلعت خوش و زان آب و آتش ز فرق سر بنده تا پا چه می شد خدایا تو دانی که بر ما چه آمد خدایا تو دانی که ما را چه می شد ز ریحان و گل ها که روید ز دل ها سراسر همه دشت و صحرا چه می شد ز خورشید پرسی که گردون چه سان بد ز مه پرس باری که جوزا چه می شد ز معشوق اعظم به هر جان خرم به پستی چه آمد به بالا چه می شد تعالی تقدس چو بنمود خود را مقدس دلی از تعالی چه می شد چو می کرد بخشش نظر شمس تبریز به بینا چه بخشید و بینا چه می شد مولانا بلخی