مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۹۴۳: نماز شام چو خورشید در غروب آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نماز شام چو خورشید در غروب آید ببندد این ره حس راه غیب بگشاید به پیش درکند ارواح را فرشته خواب به شیوه گله بانی که گله را پاید به لامکان به سوی مرغزار روحانی چه شهرها و چه روضاتشان که بنماید هزار صورت و شخص عجب ببیند روح چو خواب نقش جهان را از او فروساید هماره گویی جان خود مقیم آن جا بود نه یاد این کند و نی ملالش افزاید ز بار و رخت که این جا بر آن همی لرزید دلش چنان برهد که غمیش نگزاید مولانا بلخی