مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۹۳۳: میان باغ گل سرخهای و هو دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میان باغ گل سرخ های و هو دارد که بو کنید دهان مرا چه بو دارد به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد چو سال سال نشاطست و روز روز طرب خنک مرا و کسی را که عیش خو دارد چرا مقیم نباشد چو ما به مجلس گل کسی که ساقی باقی ماه رو دارد به باغ جمله شراب خدای می نوشند در آن میانه کسی نیست کو گلو دارد عجایبند درختانش بکر و آبستن چو مریمی که نه معشوقه و نه شو دارد هزار بار چمن را بسوخت و بازآراست چه عشق دارد با ما چه جست و جو دارد وجود ما و وجود چمن بدو زنده ست زهی وجود لطیف و ظریف کو دارد چراست خار سلحدار و ابر روی ترش ز رشک آن که گل سرخ صد عدو دارد چو آینه ست و ترازو خموش و گویا یار ز من رمیده که او خوی گفت و گو دارد مولانا بلخی