مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۹۲۲: چو عشق را هوس بوسه و کنار بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو عشق را هوس بوسه و کنار بود که را قرار بود جان که را قرار بود شکارگاه بخندد چو شه شکار رود ولی چه گویی آن دم که شه شکار بود هزار ساغر می نشکند خمار مرا دلم چو مست چنان چشم پرخمار بود گهی که خاک شوم خاک ذره ذره شود نه ذره ذره من عاشق نگار بود ز هر غبار که آوازهای و هو شنوی بدانک ذره من اندر آن غبار بود دلم ز آه شود ساکن و ازو خجلم اگر چه آه ز ماه تو شرمسار بود به از صبوری اندر زمانه چیزی نیست ولی نه از تو که صبر از تو سخت عار بود ایا به خویش فرورفته در غم کاری تو تا برون نروی از میان چه کار بود چو عنکبوت زدود لعاب اندیشه دگر مباف که پوسیده پود و تار بود برو تو بازده اندیشه را بدو که بداد به شه نگر نه به اندیشه کان نثار بود چو تو نگویی گفت تو گفت او باشد چو تو نبافی بافنده کردگار بود مولانا بلخی