مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۹۱۵: بیا که ساقی عشق شراب باره رسید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا که ساقی عشق شراب باره رسید خبر ببر بر بیچارگان که چاره رسید امیر عشق رسید و شرابخانه گشاد شراب همچو عقیقش به سنگ خاره رسید هزار چشمه شیر و شکر روان شد از او شکاف کرد و به طفلان گاهواره رسید هزار مسجد پر شد چو عشق گشت امام صلوه خیر من النوم از آن مناره رسید بریز دیگ حلیماب را که کاسه رسید گشاده هل سر خم را که دردخواه رسید چو آفتاب جمالش به خاکیان درتافت زحل ز پرده هفتم پی نظاره رسید شدیم جمله فریدون چو تاج او دیدیم شدیم جمله منجم چو آن ستاره رسید شدیم جمله برهنه چو عشق او زد راه شدیم جمله پیاده چو او سواره رسید چو پاره پاره درآمد به لطف آن دلبر بدان طمع دل پرخون پاره پاره رسید بده زبان و همه گوش شو در این حضرت شتاب کن که پی گوش گوشواره رسید مولانا بلخی