مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۹۱۰: بر آستانه اسرار آسمان نرسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر آستانه اسرار آسمان نرسد به بام فقر و یقین هیچ نردبان نرسد گمان عارف در معرفت چو سیر کند هزار اختر و مه اندر آن گمان نرسد کسی که جغدصفت شد در این جهان خراب ز بلبلان ببرید و به گلستان نرسد هر آن دلی که به یک دانگ جو جوست ز حرص به دانک بسته شود جان او به کان نرسد علف مده حس خود را در این مکان ز بتان که حس چو گشت مکانی به لامکان نرسد که آهوی متأنس بماند از یاران به لاله زار و به مرعای ارغوان نرسد به سوی عکه روی تا به مکه پیوندی برو محال مجو کت همین همان نرسد پیاز و سیر به بینی بری و می بویی از آن پیاز دم ناف آهوان نرسد خموش اگر سر گنجینه ضمیرستت که در ضمیر هدی دل رسد زبان نرسد مولانا بلخی