مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۹۰۱: اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد گر این درخت بخندد از آن بهار چه باشد وگر به پیش من آید خیال یار که چونی حیات نو بپذیرد تن نزار چه باشد شکار خسته اویم به تیر غمزه جادو گرم به مهر بخواند که ای شکار چه باشد چو کاسه بر سر آبم ز بی قراری عشقش اگر رسم به لب دوست کوزه وار چه باشد کنار خاک ز اشکم چو لعل و گوهر پر شد اگر به وصل گشاید دمی کنار چه باشد بگفت چیست شکایت هزار بار گشادم ز بهر ماهی جان را هزار بار چه باشد من از قطار حریفان مهار عقل گسستم به پیش اشتر مستش یکی مهار چه باشد اگر مهار گسستم وگرچه بار فکندم یکی شتر کم گیری از این قطار چه باشد دلم به خشم نظر می کند که کوته کن هین اگر بجست یکی نکته از هزار چه باشد چو احمدست و ابوبکر یار غار دل و عشق دو نام بود و یکی جان دو یار غار چه باشد انار شیرین گر خود هزار باشد وگر یک چو شد یکی به فشردن دگر شمار چه باشد خمار و خمر یکستی ولی الف نگذارد الف چو شد ز میانه ببین خمار چه باشد چو شمس مفخر تبریز ماه نو بنماید در آن نمایش موزون ز کار و بار چه باشد مولانا بلخی