مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۹۰۰: بگیر دامن لطفش که ناگهان بگریزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بگیر دامن لطفش که ناگهان بگریزد ولی مکش تو چو تیرش که از کمان بگریزد چه نقش ها که ببازد چه حیله ها که بسازد به نقش حاضر باشد ز راه جان بگریزد بر آسمانش بجویی چو مه ز آب بتابد در آب چونک درآیی بر آسمان بگریزد ز لامکانش بخوانی نشان دهد به مکانت چو در مکانش بجویی به لامکان بگریزد نه پیک تیزرو اندر وجود مرغ گمانست یقین بدان که یقین وار از گمان بگریزد از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی که آن نگار لطیفم از این و آن بگریزد گریزپای چو بادم ز عشق گل نه گلی که ز بیم باد خزانی ز بوستان بگریزد چنان گریزد نامش چو قصد گفتن بیند که گفت نیز نتانی که آن فلان بگریزد چنان گریزد از تو که گر نویسی نقشش ز لوح نقش بپرد ز دل نشان بگریزد مولانا بلخی