مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۸۵۰: یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند دیوانگان بندی زنجیرها دریدند بس احتیاط کردیم تا نشنوند ایشان گویی قضا دهل زد بانگ دهل شنیدند جان های جمله مستان دل های دل پرستان ناگه قفس شکستند چون مرغ برپریدند مستان سبو شکستند بر خنب ها نشستند یا رب چه باده خوردند یا رب چه مل چشیدند من دی ز ره رسیدم قومی چنین بدیدم من خویش را کشیدم ایشان مرا کشیدند آن را که جان گزیند بر آسمان نشیند او را دگر کی بیند جز دیده ها که دیدند یک ساقیی عیان شد آشوب آسمان شد می تلخ از آن زمان شد خیکش از آن دریدند مولانا بلخی