مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۸۴۷: پیمانه ایست این جان پیمانه این چه داند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیمانه ایست این جان پیمانه این چه داند از پاک می پذیرد در خاک می رساند در عشق بی قرارش بنمودنست کارش از عرش می ستاند بر فرش می فشاند باری نبود آگه زین سو که می رساند ای کاش آگهستی زان سو که می ستاند خاک از نثار جان ها تابان شده چو کان ها کو خاک را زبان ها تا نکته ای جهاند تا دم زند ز بیشه زان بیشه همیشه کان بیشه جان ما را پنهان چه می چراند این جا پلنگ و آهو نعره زنان که یا هو ای آه را پناه او ما را که می کشاند شیری که خویش ما را جز شیر خویش ندهد شیری که خویش ما را از خویش می رهاند آن شیر خویش بر ما جلوه کند چو آهو ما را به این فریب او تا بیشه می دواند چون فاتحه دهدمان گاهی فتوح و گه گه گر فاتحه شویم او از ناز برنخواند مولانا بلخی