مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۸۳۰: صاف جانها سوی گردون میرود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صاف جان ها سوی گردون می رود درد جان ها سوی هامون می رود چشم دل بگشا و در جان ها نگر چون بیامد چون شد و چون می رود جامه برکش چونک در راهی روی چون همه ره خاک با خون می رود لاله خون آلود می روید ز خاک گر چه با دامان گلگون می رود جان چو شد در زیر خاکم جا کنید خاک در خانه چو خاتون می رود جان عرشی سوی عیسی می رود جان فرعونی به قارون می رود سوی آن دل جان من پر می زند کو لطیف و شاد و موزون می رود زانک آن جان دون حق چیزی نخواست وین دگر جان سوی مادون می رود مولانا بلخی