مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۸۱۸: ساقیان سرمست در کار آمدند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقیان سرمست در کار آمدند مستیان در کوی خمار آمدند حلقه حلقه عاشقان و بی دلان بر امید بوی دلدار آمدند بلبلان مست و مستان الست بر امید گل به گلزار آمدند هین که مخموران در این دم جوق جوق بر در ساقی به زنهار آمدند یک ندا آمد عجب از کوی دل بی دل و بی پا به یک بار آمدند از خوشی بوی او در کوی او بیخود و بی کفش و دستار آمدند بی محابا ده تو ای ساقی مدام هین که جان ها مست اسرار آمدند عارفان از خویش بی خویش آمدند زاهدان در کار هشیار آمدند ساقیا تو جمله را یک رنگ کن باده ده گر یار و اغیار آمدند مولانا بلخی