مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۸۱۶: خلق میجنبند مانا روز شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خلق می جنبند مانا روز شد روز را جان بخش جانا روز شد چند شب گشتیم ما و چند روز در غم و شادی تو تا روز شد در جهان بس شهرها کان جا شبست اندر این ساعت که این جا روز شد در شب غفلت جهانی خفته اند ز آفتاب عشق ما را روز شد هر که عاشق نیست او را روز نیست هر که را عشقست و سودا روز شد صبح را در کنج این خانه مجوی رو به بالا کن به بالا روز شد بر تو گر خارست بر ما گل شکفت بر تو گر شامست بر ما روز شد گر تو از طفلی ز روز آگه نه ای خیز با ما جان بابا روز شد روز را منکر مشو لا لا مگو چند لا لا جان لالا روز شد آفتاب آمد که انشق القمر بشنو این فرمان اعلا روز شد پاسبانا بس دگر چوبک مزن پاسبان و حارس ما روز شد مولانا بلخی