مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۸۰۴: صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند این دل خسته مجروح مرا جان آرند عاشقان نقش خیال تو چو بینند به خواب ای بسا سیل که از دیده گریان آرند خنک آن روز خوشا وقت که در مجلس ما ساقیان دست تو گیرند و به مهمان آرند صوفیان طاق دو ابروی تو را سجده برند عارفان آنچ نداری بر تو آن آرند چشم شوخ تو چو آغاز کند بوالعجبی آدم کافر و ابلیس مسلمان آرند بت پرستان رخ خورشید تو را گر بینند بر قد و قامت زیبای تو ایمان آرند شمه ای گر ز تو در عالم علوی برسد قدسیان رقص بر این گنبد گردان آرند گر بدین عاشق دلسوخته مسکینی شکری زان لب چون لعل بدخشان آرند جان و دل هر دو فدای شکرستان تو باد آب حیوان چو از آن چاه زنخدان آرند شمس تبریز اگر بلبل باغ ارمی باش تا قوت تو از روضه رضوان آرند مولانا بلخی