مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۷۹۰: واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود فرقیی مشکل چون عاشق و معشوق نبود جز قیاس و دوران هست طرق لیک شدست بر اولوالفقه و طبیب و متنجم مسدود اندر این صورت و آن صورت بس فکرت تیز از پی بحث و تفکر ید بیضا بنمود فرق گفتند بسی جامعشان راه ببست رو به جامع چو نهادند دو صد فرق فزود فکر محدود بد و جامع و فارق بی حد آنچ محدود بد آن محو شد از نامحدود محو سکرست پس محو بود صحو یقین شمس عاقب بود ار چند بود ظل ممدود این از آنست که یطوی به زبان لایحکی زانک اثبات چنین نکته بود نفی وجود این سخن فرع وجودست و حجابست ز نفی کشف چیزی به حجابش نبود جز مردود نه ز مردود گریزی نه ز مقبول خلاص بهل این را که نگنجد نه به بحث و نه سرود تو پس این را بهلی لیک تو را آن نهلد جان از این قاعده نجهد به قیام و به قعود جان قعود آرد آنش بکشد سوی قیام جان قیام آرد آنش بکشد سوی سجود این یگانه نه دوگانه ست که از وی برهی به سلام و به تشهد نرهد جان ز شهود نه به تحریمه درآمد نه به تحلیله رود نه به تکبیره ببست و نه سلامش بگشود مگس روح درافتاد در این دوغ ابد نه مسلمان و نه ترسا و نه گبر و نه جهود هله می گو که سخن پر زدن آن مگس است پر زدن نیز نماند چو رود دوغ فرود پر زدن نوع دگر باشد اگر نیز بود رقص نادر بودت بر زبر چرخ کبود مولانا بلخی