مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۷۷۸: از دلم صورت آن خوب ختن مینرود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از دلم صورت آن خوب ختن می نرود چاشنی شکر او ز دهن می نرود بالله ار شور کنم هر نفسی عیب مکن گر برفت از دل تو از دل من می نرود بوالحسن گفت حسن را که از این خانه برو بوالحسن نیز درافتاد و حسن می نرود جان پروانه مسکین ز پی شعله شمع تا نسوزد پر و بالش ز لگن می نرود همه مرغان چمن هر طرفی می پرند بلبل از واسطه گل ز چمن می نرود مرغ جان هر نفسی بال گشاید که پرد وز امید نظر دوست ز تن می نرود زن ز شوهر ببرد چون به تو آسیب زند مرد چون روی تو بیند سوی زن می نرود جان منصور چو در عشق توش دار زدند در رسن کرد سر خود ز رسن می نرود جان ادیم و تو سهیلی و هوای تو یمن از پی تربیت تو ز یمن می نرود چون خیال شکن زلف تو در دل دارم این شکسته دلم از عشق شکن می نرود گر سبو بشکند آن آب سبو کی شکند جان عاشق به سوی گور و کفن می نرود حیله ها دانم و تلبیسک و کژبازی ها جان ز شرم تو به تلبیس و به فن می نرود مولانا بلخی