مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۷۶۰: خنک آن کس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خنک آن کس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شد گرو عشق و جنون شد گهر بحر صفا شد مه و خورشید نظر شد که از او خاک چو زر شد به کرم بحر گهر شد به روش باد صبا شد چو شه عشق کشیدش ز همه خلق بریدش نظر عشق گزیدش همه حاجات روا شد به سفر چون مه گردون به شب چارده پر شد به نظرهای الهی به یکی لحظه کجا شد دل تو کرد چرایی به برون ز آخر قالب وگر آن نیست به هر شب به چراگاه چرا شد خنک آنگه که کند حق گنهت طاعت مطلق خنک آن دم که جنایات عنایات خدا شد سفر مشکل و دورش بشد و ماند حضورش ز درون قوت نورش مدد نور سما شد مولانا بلخی