مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۷۴۶: برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید همچو ماه هفت و هشت و آفتاب روز عید اختران در خدمت او صد هزار اندر هزار هر یکی از نور روی او مزید اندر مزید چون در آن دور مبارک برج ها را می گذشت سوی برج آتشین عاشقان خود رسید در دلش یاد من آمد هر طرف کرد التفات مر مرا در هیچ صفی آن زمان آن جا ندید موج دریاهای رحمت از دلش در جوش شد هم نظر می کرد هر سو هم عنان را می کشید گفت نزدیکان خود را کان فلان غایت چراست آن خراب عاشق حاضرمثال ناپدید آنک دیده هر شبش در سوختن مانند شمع آنک هر صبحی که آمد ناله های او شنید آنک آتش های عالم ز آتش او کاغ کرد تا فسون می خواند عشق و بر دل او می دمید آن یکی خاکی که چون مهتاب بر وی تافتیم همچو مهتاب از ثری سوی ثریا می دوید آنک چون جرجیس اندر امتحان عشق ما گشت او صد بار زنده کشته شد صد ره شهید آنک حامل شد عدم از آفرینش بخت نیک ناف او بر عشق شمس الدین تبریزی برید مولانا بلخی