مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۷۰۴: آن جا که چو تو نگار باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن جا که چو تو نگار باشد سالوس و حفاظ عار باشد سالوس و حیل کنار گیرد چون رحمت بی کنار باشد بوسی به دغا ربودم از تو ای دوست دغا سه بار باشد امروز وفا کن آن سوم را امروز یکی هزار باشد من جوی و تو آب و بوسه آب هم بر لب جویبار باشد از بوسه آب بر لب جوی اشکوفه و سبزه زار باشد از سبزه چه کم شود که سبزه در دیده خیره خار باشد موسی ز عصا چرا گریزد گر بر فرعون مار باشد بر فرعونان که نیل خون گشت بر مؤمن خوشگوار باشد هرگز نرمد خلیل ز آتش گر بر نمرود نار باشد یعقوب کجا رمد ز یوسف گر بر پسرانش بار باشد آن باد بهار جان باغست بر شوره اگر غبار باشد زان باغ درخت برگ یابد اشکوفه بر او سوار باشد احمد چو تو راست پس ز بوجهل عشقا سزدت که عار باشد این را بر دست و آن بدین مات کار دنیا قمار باشد آن کس که ز بخت خود گریزد بگریخته شرمسار باشد هین دام منه به صید خرگوش تا شیر تو را شکار باشد ای دل ز عبیر عشق کم گوی خود بو برد آن که یار باشد مولانا بلخی