مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۶۸۴: ز رویت دسته گل میتوان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز رویت دسته گل می توان کرد ز زلفت شاخ سنبل می توان کرد ز قد پرخم من در ره عشق بر آب چشم من پل می توان کرد ز اشک خون همچون اطلس من براق عشق را جل می توان کرد ز هر حلقه از آن زلفین پربند پر گردن کشان غل می توان کرد تو دریایی و من یک قطره ای جان ولیکن جزو را کل می توان کرد دلم صدپاره شد هر پاره نالان که از هر پاره بلبل می توان کرد تو قاف قندی و من لام لب تلخ ز قاف و لام ما قل می توان کرد مرا همشیره است اندیشه تو از این شیره بسی مل می توان کرد رهی دورست و جان من پیاده ولی دل را چو دلدل می توان کرد خمش کن زان که بی گفت زبانی جهان پربانگ و غلغل می توان کرد مولانا بلخی