مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۶۶۷: سماع صوفیان می درنگیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سماع صوفیان می درنگیرد که آتش هیزمی را تر نگیرد یقین می دانک جسمانیست آفت مکوپ این دست تا پا برنگیرد بیابد خلوت عشرت مسیحا اگر مجلس ز گاو و خر نگیرد چرا در بزم خلوت بی گرانان دل ما عیش را از سر نگیرد نه اصل این بنا باشد کلوخی کلوخی لطف آن دلبر نگیرد که چشم حقد یوسف را نداند که بانگ چنگ گوش کر نگیرد ز هر آهو نه صحرا مشک یابد ز هر گاوی جهان عنبر نگیرد ز هر نی ناله مشتاق ناید و هر مرغی ز نی شکر نگیرد چه داند لطف زهره زهره رفته که او را گوشه چادر نگیرد می جان را به جز جانی ننوشد که جسمانی می انور نگیرد نه هر ابری حریف ماه گردد که اختر را به جز اختر نگیرد اگر دلدار گیرد در جهان کس از این دلدار ما خوشتر نگیرد خداوند شمس دین آن نور تبریز که هر کس را چو من چاکر نگیرد مولانا بلخی