مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۶۵۹: دلم امروز خوی یار دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم امروز خوی یار دارد هوای روی چون گلنار دارد که طاووس آن طرف پر می فشاند که بلبل آن طرف تکرار دارد صدای نای آن جا نکته گوید نوای چنگ بس اسرار دارد بگه برخیز فردا سوی او رو که او عاشق چو من بسیار دارد چو بگشاید رخان تو دل نگهدار که بس آتش در آن رخسار دارد ولیکن عقل کو آن لحظه دل را که دل ها را لبش خمار دارد ز ما کاری مجو چون داده ای می که می مر مرد را بی کار دارد دلم افتان و خیزان دوش آمد که می مستی او اظهار دارد دویدم پیش و گفتم باده خوردی نمی ترسی که عقل انکار دارد چو بو کردم دهانش را بدیدم که بوی آن پری دیدار دارد خداوندی شمس الدین تبریز که بوی خالق جبار دارد ز بو تا بوی فرقی بس عظیمست و او بی حد و بی مقدار دارد مولانا بلخی