مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۶۴۹: بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد چون باز که برباید مرغی به گه صید بربود مرا آن مه و بر چرخ دوان شد در خود چو نظر کردم خود را بندیدم زیرا که در آن مه تنم از لطف چو جان شد در جان چو سفر کردم جز ماه ندیدم تا سر تجلی ازل جمله بیان شد نه چرخ فلک جمله در آن ماه فروشد کشتی وجودم همه در بحر نهان شد آن بحر بزد موج و خرد باز برآمد و آوازه درافکند چنین گشت و چنان شد آن بحر کفی کرد و به هر پاره از آن کف نقشی ز فلان آمد و جسمی ز فلان شد هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت در حال گدازید و در آن بحر روان شد بی دولت مخدومی شمس الحق تبریز نی ماه توان دیدن و نی بحر توان شد مولانا بلخی