مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۶۳۱: نومید مشو جانا کاومید پدید آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نومید مشو جانا کاومید پدید آمد اومید همه جان ها از غیب رسید آمد نومید مشو گر چه مریم بشد از دستت کان نور که عیسی را بر چرخ کشید آمد نومید مشو ای جان در ظلمت این زندان کان شاه که یوسف را از حبس خرید آمد یعقوب برون آمد از پرده مستوری یوسف که زلیخا را پرده بدرید آمد ای شب به سحر برده در یارب و یارب تو آن یارب و یارب را رحمت بشنید آمد ای درد کهن گشته بخ بخ که شفا آمد وی قفل فروبسته بگشا که کلید آمد ای روزه گرفته تو از مایده بالا روزه بگشا خوش خوش کان غره عید آمد خامش کن و خامش کن زیرا که ز امر کن آن سکته حیرانی بر گفت مزید آمد مولانا بلخی