مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۵۹۰: سر از بهر هوس باید چو خالی گشت سر چه بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر از بهر هوس باید چو خالی گشت سر چه بود چو جان بهر نظر باشد روان بی نظر چه بود نظر در روی شه باید چو آن نبود چه را شاید سفر از خویشتن باید چو با خویشی سفر چه بود مرا پرسید صفرایی که گر مرد شکرخایی کمر بندم چو نی پیشت اگر گویی شکر چه بود بگفتم بهترین چیزی ولیکن پیش غیر تو که تو ابله شکر بینی و گویی زین بتر چه بود ازیرا اصل جسم تو ز زهر قاتل افتادست سقر بودست اصل تو نداند جز سقر چه بود جهان و عقل کلی را ز عقل جزو چون بینی در آن دریای خون آشام عقل مختصر چه بود دو سه سطرست که می خوانی ز سر تا پا و پا تا سر دگر کاری نداری تو وگر نه پا و سر چه بود چو کور افتاد چشم دل چو گوش از ثقل شد پرگل به غیر خانه وسواس جای کور و کر چه بود مولانا بلخی