مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۵۸۵: مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد مرا مطرب چنان باید که زهره پیش او میرد یکی پیمانه ای دارم که بر دریا همی خندد دل دیوانه ای دارم که بند و پند نپذیرد خداوندا تو می دانی که جانم از تو نشکیبد ازیرا هیچ ماهی را دمی از آب نگزیرد زهی هستی که تو داری زهی مستی که من دارم تو را هستی همی زیبد مرا مستی همی زیبد هلا بس کن هلا بس کن که این عشقی که بگزیدی نشاطی می دهد بی غم قبولی می کند بی رد مولانا بلخی