مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۵۷۹: دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد مگر آن مطرب جان ها ز پرده در سرود آمد سراندازان و جانبازان دگرباره بشوریدند وجود اندر فنا رفت و فنا اندر وجود آمد دگرباره جهان پر شد ز بانگ صور اسرافیل امین غیب پیدا شد که جان را زاد و بود آمد ببین اجزای خاکی را که جان تازه پذرفتند همه خاکیش پاکی شد زیان ها جمله سود آمد ندارد رنگ آن عالم ولیک از تابه دیده چو نور از جان رنگ آمیز این سرخ و کبود آمد نصیب تن از این رنگست نصیب جان از این لذت ازیرا ز آتش مطبخ نصیب دیگ دود آمد بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو کجا دیدی که بی آتش کسی را بوی عود آمد همیشه بوی با عودست نه رفت از عود و نه آمد یکی گوید که دیر آمد یکی گوید که زود آمد ز صف نگریخت شاهنشه ولی خود و زره پرده ست حجاب روی چون ماهش ز زخم خلق خود آمد مولانا بلخی