مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۵۷۰: بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد به دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمد گل از نسرین همی پرسد که چون بودی در این غربت همی گوید خوشم زیرا خوشی ها زان دیار آمد سمن با سرو می گوید که مستانه همی رقصی به گوشش سرو می گوید که یار بردبار آمد بنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد همی زد چشمک آن نرگس به سوی گل که خندانی بدو گفتا که خندانم که یار اندر کنار آمد صنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق که هر برگی به ره بری چو تیغ آبدار آمد ز ترکستان آن دنیا بنه ترکان زیبارو به هندستان آب و گل به امر شهریار آمد ببین کان لکلک گویا برآمد بر سر منبر که ای یاران آن کاره صلا که وقت کار آمد مولانا بلخی