مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۵۶۱: طوطی جان مست من از شکری چه میشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طوطی جان مست من از شکری چه می شود زهره می پرست من از قمری چه می شود بحر دلم که موج او از فلک نهم گذشت خیره بمانده ام که او از گهری چه می شود باغ دلم که صد ارم در نظرش بود عدم نرگس تازه خیره شد کز شجری چه می شود جان سپهست و من علم جان سحرست و من شبم این دل آفتاب من هر سحری چه می شود دل شده پاره پاره ها در نظر و نظاره ها کاین همه کون هر زمان از نظری چه می شود از غلبات عشق او عقل چه شور می کند وز لمعان جان او جانوری چه می شود من همگی چو شیشه ام شیشه گریست پیشه ام آه که شیشه دلم از حجری چه می شود باخبران و زیرکان گر چه شوند لعل کان بی خبرند از این کز او بی خبری چه می شود از تبریز شمس دین راست شود دل و نظر آن نظر خوش از کژ و کژنگری چه می شود مولانا بلخی