مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۵۵۹: زهره عشق هر سحر بر در ما چه میکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهره عشق هر سحر بر در ما چه می کند دشمن جان صد قمر بر در ما چه می کند هر که بدید از او نظر باخبرست و بی خبر او ملکست یا بشر بر در ما چه می کند زیر جهان زبر شده آب مرا ز سر شده سنگ از او گهر شده بر در ما چه می کند ای بت شنگ پرده ای گر تو نه فتنه کرده ای هر نفسی چنین حشر بر در ما چه می کند گر نه که روز روشنی پیشه گرفته رهزنی روز به روز و ره گذر بر در ما چه می کند ور نه که دوش مست او آمد و درشکست او پس به نشانه این کمر بر در ما چه می کند گر نه جمال حسن او گرد برآرد از عدم این همه گرد شور و شر بر در ما چه می کند از تبریز شمس دین سوی که رای می کند بحر چه موج زد گهر بر در ما چه می کند مولانا بلخی