مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۵۵۷: دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود جان ز لبت چو می کشد خیره و لب گزان بود تن برود به پیش دل کاین همه را چه می کنی گوید دل که از مهی کز نظرت نهان بود جز رخ دل نظر مکن جز سوی دل گذر مکن زانک به نور دل همه شعله آن جهان بود شیخ شیوخ عالمست آن که تو راست نومرید آن که گرفت دست تو خاصبک زمان بود دل به میان چو پیر دین حلقه تن به گرد او شاد تنی که پیر دل شسته در آن میان بود راز دل تو شمس دین در تبریز بشنود دور ز گوش و جان او کز سخنت گران بود مولانا بلخی