مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۵۵۵: چونک جمال حسن تو اسب شکار زین کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چونک جمال حسن تو اسب شکار زین کند نیست عجب که از جنون صد چو مرا چنین کند بال برآرد این دلم چونک غمت پرک زند بارخدا تو حکم کن تا به ابد همین کند چونک ستاره دلم با مه تو قران کند اه که فلک چه لطف ها از تو بر این زمین کند باده به دست ساقیت گرد جهان همی رود آخر کار عاقبت جان مرا گزین کند گر چه بسی بیاورد در دل بنده سر کند غیرت تو بسوزدش گر نفسی جز این کند از دل همچو آهنم دیو و پری حذر کند چون دل همچو آب را عشق تو آهنین کند جان چو تیر راست من در کف تست چون کمان چرخ از این ز کین من هر طرفی کمین کند دیده چرخ و چرخیان نقش کند نشان من زانک مرا به هر نفس لطف تو همنشین کند سجده کنم به هر نفس از پی شکر آنک حق در تبریز مر مرا بنده شمس دین کند مولانا بلخی