مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۵۵۱: جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود گر تو ستم کنی به جان از تو ستم روا بود چون همه سوی نور تست کیست دورو به عهد تو چون همه رو گرفته ای روی دگر کجا بود آنک بدید روی تو در نظرش چه سرد شد گنج که در زمین بود ماه که در سما بود با تو برهنه خوشترم جامه تن برون کنم تا که کنار لطف تو جان مرا قبا بود ذوق تو زاهدی برد جام تو عارفی کشد وصف تو عالمی کند ذات تو مر مرا بود هر که حدیث جان کند با رخ تو نمایمش عشق تو چون زمردی گر چه که اژدها بود هر که رخش چنین بود شاه غلام او شود گر چه که بنده ای بود خاصه که در هوا بود این دل پاره پاره را پیش خیال تو نهم گر سخن وفا کند گویم کاین وفا بود چون در ماجرا زنم خانه شرع وا شود شاهد من رخش بود نرگس او گوا بود از تبریز شمس دین چونک مرا نعم رسد جز تبریز و شمس دین جمله وجود لا بود مولانا بلخی