مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۵۴۱: صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود در پاکبازان ای پسر فیض و خداخویی بود خود عاقبت اندر ولا نی بخل ماند نی سخا اندر سخا هم بی شکی پنهان عوض جویی بود هست این سخا چون سیر ره وین بخل منزل کردنت در کشتی نوح آمدی کی وقف و ره پویی بود حاصل عصای موسوی عشقست در کون ای روی عین و عرض در پیش او اشکال جادویی بود یک سو رو از گرداب تن پیش از دم غرقه شدن زیرا بقا و خرمی زان سوی شش سویی بود خود را بیفشان چون شجر از برگ خشک و برگ تر بی رنگ نیک و رنگ بد توحید و یک تویی بود ره رو مگو این چون بود زیرا ز چون بیرون بود کی شیر را همدم شوی تا در تو آهویی بود خاموش کاین گفت زبان دارد نشان فرقتی ور نی چو نان خاید فتی کی وقت نان گویی بود مولانا بلخی