مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۴۱۵: تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست بر سر گنج گدا بین که چه پرتاب شدست ای بسا خشک لبا کز گره سحر کسی در ارس بی خبر از آب چو دولاب شدست چشم بند ار نبدی که گرو شمع شدی کآفتاب سحری ناسخ مهتاب شدست ترسد ار شمع نباشد بنبیند مه را دل آن گول از این ترس چو سیماب شدست چون سلیمان نهان است که دیوانش دل است جان محجوب از او مفخر حجاب شدست ای بسا سنگ دلا که حجرش لعل شدست ای بسا غوره در این معصره دوشاب شدست این چه مشاطه و گلگونه غیب است کز او زعفرانی رخ عشاق چو عناب شدست چند عثمان پر از شرم که از مستی او چون عمر شرم شکن گشته و خطاب شدست طرفه قفال کز انفاس کند قفل و کلید من دکان بستم کو فاتح ابواب شدست مولانا بلخی