مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۳۳۶: بده یک جام ای پیر خرابات
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بده یک جام ای پیر خرابات مگو فردا که فی التأخیر آفات به جای باده درده خون فرعون که آمد موسی جانم به میقات شراب ما ز خون خصم باشد که شیران را ز صیادیست لذات چه پرخونست پوز و پنجه شیر ز خون ما گرفتست این علامات نگیرم گور و نی هم خون انگور که من از نفی مستم نی ز اثبات چو بازم گرد صید زنده گردم نگردم همچو زاغان گرد اموات بیا ای زاغ و بازی شو به همت مصفا شو ز زاغی پیش مصفات بیفشان وصف های باز را هم مجردتر شو اندر خویش چون ذات نه خاکست این زمین طشتیست پرخون ز خون عاشقان و زخم شهمات خروسا چند گویی صبح آمد نماید صبح را خود نور مشکات مولانا بلخی